ماه رمضون امسال هم تموم شد.بازم گریه و قرآن سر گذاشتن و کم خوابی ها و گاهی نماز شب خوندن رو تجربه کردیم و
با همه ی کمی ها و کاستی ها گذاشتیم تو یه برگه ی دیگه از خاطرات عمرمون.
اما این برگه نیازی به نوشتن نداره. دفتر خاطراتمون رو که ورق بزنیم هر 335 روز این برگه تکرار شده و میتونیم فقط یه کپی
از اون رو بچسبونیم تو تاریخ 19 شهریور 89. هیچ فکر کردی این همه برگه ی تکراری به چه دردی تو زندگیت خورده؟
تا حالا چند چند بار با خودت روراست بودی؟ ادعا میکنی امسالت مثل سالهای پیش نیست؟
خب خوشا به احوالت ! این جا به بعد رو زحمت نکش بخونی وقتت رو بزار رو یه وبلاگ دیگه.
حرف من با کسی دیگه است.
آهای با توام !!
تویی که همه ی ماه رمضونات مثل هم سپری شدن و فقط کپی سال گذشته رو تو خاطرات امسالت چسبوندی.
آره با توام ! چند تا ماه رمضون دیگه قراره این کارو ادامه بدی؟
زیادشنیدیم که فرمودند: "هرکس تو یه روزگناه نکنه اون روز براش عیده."
اما چند بار خواستیم عید واقعی تو روحمون جریان پیدا کنه؟چند بار چشمه ی پاک بی گناهی رو تو زندگیمون جاری کردیم؟
چند بار وقتی قرآن سرگرفتیم تا سال بعدش سنگینی نگاه خدا رو رو سرمون حس کردیم؟
یادت هست تا حالا چند تا شب قدر گذروندی؟
10تا؟ 15 تا؟
چقدر به خودت میبالی که همه ی روزه هات رو گرفتی
و هر سال هم کلی مهمون دعوت کردی؟خیلی نه؟
اما باید بهت بگم تازه باید گریه کنیم.چرا؟ ریاضی بلدی؟
یه جمع و تفریق ساده است؛
اگه هر سال شب قدر یه گناه رو میذاشتیم کنار ،
حد اقل چند تا گناه رو ترک کرده بودیم؟
ما آدما که همه ی گناه های بزرگ و کوچیک رو
انجام نمیدیم ،میدیم؟
شاید خدا بهمون میگه: آهای آدم حسابی !!!
اگه فقط جلوی اون زبونت رو میگرفتی الان میتونستم به فرشته ها بگم: " این همون آدمیه که من میگفتم. "
خدارو ناراحت نکنیم! بیا بدون این که به کسی بگیم امشب قرآن رو دوباره سربگیریم و به خدا بگیم:
خداجون دیگه آدم میشم !
بیا امشب رو شب قدر واقعی مون قرار بدیم...